کد مطلب:125066 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:245

خوف از خدا و عبادت
امام مجتبی علیه السلام عابدترین، پارساترین و برترین مردم زمان خود بود. او بارها پیاده بلكه با پای برهنه به حج خانه ی خدا رفت و در این راه قدمهای مباركش ورم كرد [1] او را در



[ صفحه 36]



همه حال در یاد خدا می دیدند. هر گاه یاد مرگ و قبر و قیامت و صراط و ایستادن در موقف حساب می كرد و می گریست و گاه ناله ای می زد و بیهوش می شد. به و هنگام وضو رنگ می باخت و در نماز لرزه بر اندامش می افتاد و مانند مارگزیده به خود می پیچید.

امام باقر علیه السلام می فرمود: چون هنگام وفات امام مجتبی علیه السلام فرارسید، حضرت سخت می گریست، گفتند: شما با آنكه جایگاهتان در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین و چنان است و پیامبر آن سخنان ارزنده را در حق شما فرمود و بیست بار پیاده به حج رفته اید و اموال خود را سه بار جزء به جزء در راه خدا تقسیم كردید، دیگر از چه می گریید؟ فرمود: از قبر و قیامت وحشت دارم و غم جدایی از دوستان دلم را می آزارد. [2] .



[ صفحه 37]



آری او عبادتهای عاشقانه و خائفانه پدر را دیده بود، بیهوشی های مكرر پدر را در نخلستانهای مدینه مشاهده كرده بود، و طبیعی بود كه از او درس بیاموزد و مجذوبیت به حق را لمس كند و خوف از مقام حق را تجربه نماید.

او رضای هیچ كس را بر رضای حق ترجیح نمی داد، و در راه اطاعت فرمان خدا زخم زبانها را به جان می خرید.

در هنگام قرائت قرآن چون به یا ایها الذین ءأمنوا می رسید، می گفت: لبیك اللهم لبیك (بله ای پروردگار، ندایت را شنیدم و دعوتت را به گوش جان خریدم).

به هنگام قرائت آیات عذاب، رنگ از چهره ی مباركش می پرید و از عذاب دوزخ به خدا پناه می برد.

او درباره ی دعا می فرمود: خداوند چنان نیست كه باب سؤال را بر بندگان بگشاید و باب اجابت را ببندد. از این رو بسیار دعا می كرد و با خداوند راز و نیاز فراوان داشت.


[1] از معجزات حضرتش آن كه: سالي در راه حج كه قدمهايي مباركش ورم كرد به همراهان خود فرمود: در فلان منزل شخص سياهي از راه مي رسد كه با او داروي درد پاي ما هست، آن را از وي خريداري كنيد. گفتند: در سر راه ما منزلي نيست كه كسي چنين دارويي داشته باشد. اتفاقا در ميان راه با مرد سياهي برخورد كردند و دارو نيز همراه او بود. امام خواست قيمت آن را بپردازد، او نپذيرفت و تقاضا كرد امام در حق او دعا كند كه خداوند فرزند پسري دوستدار اهل بيت به او عنايت نمايد؛ زيرا همسرش باردار بود.

امام فرمود: به منزل بازگرد كه خداوند چنين فرزندي به تو عطا كرده است. آن گاه آن دارو را به پاي مبارك ماليد و ورم آن فرونشست.

[2] كافي 461:1.